از سر حیال 5
شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ب.ظ
باران دزد ِ قدم هایت بود
حالا هر وقت باران می بارد
تمام شهر بوی قدم هایت را می گیرد
و این یعنی : تو می آیی آن هم زیر باران
باران دزد ِ قدم هایت بود
حالا هر وقت باران می بارد
تمام شهر بوی قدم هایت را می گیرد
و این یعنی : تو می آیی آن هم زیر باران
وقتی که نباشی این دانه های برف است
که قهوه ام را شیرین و سرد می کند !
هر چند هیچ چیز حضورت را پر نخواهد کرد
و هیچ وقت جایت را نخواهند گرفت
گرمای دستانت یخ وجودم را
آب می کرد هر وقت که می گفتی
دستانم همیشه باشند مال تو
دل نگرانی های دنیا مرا بس است
تو دیگر از من دل نبر که نگرانی هایم
صد چندان می شود .