بوی ریا ندهیم لطفا ...
این روزها شاید خیلیهایمان بهش احتیاج داشته باشیم اما نمیدانم که چرا هر جا را دنبالش میگردم نیست که نیست. به قول معروف که میگویند گشتم نبود نگرد نیست. این روزها دنبال یک دل میگردم که حرفهای دلم را بهش بزنم اما توی این دوره و زمانه نمیشود به کسی اعتماد کنی، حتی صمیمیترین دوستت. انگار همه آدمهای دور و برت دارند برایت نقش بازی میکنند. آن هم چه نقش بازی کردنی. در فیلمی که هیچ وقت صدای کات کردن کارگردانش را نمیشنوی تا به تو بگوید عزیزم اشتباه کردی از اول شروع کن و پلان چند، قسمت چند و نور، صدا، دوربین، حرکت و موضوع... حالا چه فرقی میکند که موضوع چه باشد.
احساس میکنم یا نمیدانم احساس میکنی تمام خندیدنها،گریه کردنها، دوستیها و قهرهای گاه و بیگاه ما آدمها چقدر مصنوعی به نظر میرسد. میخندیم از روی ریا، گریه میکنیم تا اینکه توجه طرف مقابلمان را جلب کنیم. به راحتی باب دوستی را با هرکسی که دلمان بخواهد باز میکنیم و از آن راحتتر زیرآب میزنیم مثل آب خوردن و به راحتی دل میشکنیم و قهر میکنیم.ته دلمان با یک حقش بود سر و ته قضیه را جمع میکنیم. باز روز از نو، روزی از نو.
واقعا همه ما یک چیز را در زندگیهایمان گم کردیم. آن هم رو راستی و صداقت است. حداقل با خودمان، کاش بیشتر صداقت درگفتار و رفتار میداشتیم تا زندگیهایمان و دوستیهایمان رنگ دورنگی و چند رنگی به خودش نگیرد.
- ۹۴/۱۰/۲۵